ولادت با سعادت الگوی صبر و سخاوت
حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
مبارک باد.
پيشواى دوم جهان تشيع كه نخستين ميوه پيوند فرخنده على (علیه السلام) با دختر گرامى پيامبر اسلام (صل الله علیه وآله) بود
، در نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدينه ديده به جهان گشود.
حضرت امام حسن بن على (علیه السلام)از دوران جد بزرگوارش چند سال بيشتر درك نكرد زيرا او تقريبا هفت سال بيش نداشت كه پيامبر اسلام بدرود زندگى گفت.
پس از درگذشت پيامبر (صل الله علیه وآله) تقريبا سى سال در كنار پدرش امير مومنان علی(علیه السلام) قرار داشت و پس از شهادت على (علیه السلام) شش ماه بر مسلمین خلافت کرد . آن امام والامقام در طول عمر مبارک خود دو بار تمام ثروت و دارایى خویش را در راه خدا بخشید و سه بار تمام اموال خود را وقف کرد. به گفته مورخان ، امام حسن مجتبى(علیه السلام)، فردى شجاع، دلیر و مبارز بود و در غالب جنگ هایى که امام علی(علیه السلام) حضور داشتند آن حضرت نیز حضور داشت. امام حسن(علیه السلام) مسئولیت امامت و رهبرى شیعیان را درفضایی نا بسامان و آشفته به عهده گرفتند. در این زمان امام (علیه السلام) به ناچار در برابر مکر معاویه قرار گرفت و ناچار شد صلح کند . بی شک ارزش صلح امام حسن( علیه السلام )، با توجه به شرایط زمانی ومکانی خاص خود رخ داد ، کمتر از جنگ و شهادت امام حسین (علیه السلام) نبود .
گفتار امام پيرامون انگيزه هاى صلح
امام مجتبى (علیه السلام) در پاسخ شخصى كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد، انگشت روى اين حقايق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنين بيان نمود:
من به اين علت حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذار كردم كه اعوان و يارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر يارانى داشتم شبانه روز با او مي جنگيدم تا كار يكسره شود. من كوفيان را خوب مي شناسم و بارها آنها را امتحان كرده ام. آنها مردمان فاسدى هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پيمان هاى خود پايبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مي كنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.
آنگاه امام افزود: اگر يارانى داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكارى مي كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نمي كردم، زيرا خلافت بر بنى اميه حرام است....
پس از تقبّل ظاهری تمام مفاد قرارداد از سوی معاويه و انعقاد پيمان صلح، طرفين همراه قواى خود وارد كوفه شدند و در مسجد بزرگ اين شهر گرد آمدند. مردم انتظار داشتند مواد پيمان طى سخنراني هايى از ناحيه رهبران دو طرف، در حضور مردم، تأييد شود تا جاى هيچ گونه شك و ترديدى در اجراى آن باقى نماند.
اين انتظار بيجا نبود، ايراد سخنرانى جز در برنامه صلح بود، لذا معاويه بر فراز منبر نشست و خطبه اى خواند؛ ولى نه تنها در مورد پايبندى به شرائط صلح تاكيدى نكرد، بلكه با طعنه و همراه با تحقير چنين گفت:
«من به خاطر اين با شما نجنگيدم كه نماز و حج به جا آوريد و زكات بپردازيد! چون مي دانم كه اينها را انجام مي دهيد، بلكه براى اين با شما جنگيدم كه شما را مطيع خود ساخته و بر شما حكومت كنم».
آنگاه گفت: «آگاه باشيد كه هر شرط و پيمانى كه با حسن بن على بسته ام زير پاهاى من است، و هيچ گونه ارزشى ندارد.»
بدين ترتيب، معاويه تمام تعهدات خود را زير پا گذاشت و پيمان صلح را آشكارا نقض كرد.
معاويه به دنبال اعلام اين سياست، نه تنها تعديلى در روش خود به عمل نياورد بلكه بيش از پيش بر شدت عمل و جنايت خود افزود.
او بدعت اهانت به ساحت مقّدس امير مؤمنان (علیه السلام) را بيش از گذشته رواج داد، عرصه زندگى را بر شيعيان و ياران بزرگ و وفادار حضرت على (علیه السلام) فوق العاده تنگ ساخت، شخصيت بزرگى همچون «حجر بن عدى» و عده اى ديگر از رجال بزرگ اسلام را به قتل رسانيد، و كشتار و شكنجه و فشار در مورد پيروان على (علیه السلام) افزايش يافت به طورى كه نوعاً شيعيان يا زندانى و يا متوارى شدند و يا دور از خانه و كاشانه خود در محيط فشار و خفقان به سر مي بردند.
علاوه بر اين، معاويه برنامه ضد انسانى دامنه دارى را كه بايد اسم آن را برنامه تهديد و گرسنگى گذاشت، بر ضد عراقيان به مورد اجرا گذاشت و آنها را از هستى ساقط كرد. معاويه از يك طرف مردم عراق را در معرض همه گونه فشار و تهديد قرار داد و از طرف ديگر حقوق و مزاياى آنها را قطع كرد.
«ابن ابى الحديد»، دانشمند مشهور جهان تسنّن، مي نويسد: شيعيان در هر جا كه بودند به قتل رسيدند. بنى اميه دستها و پاهاى اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند، بريدند. هر كس كه معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پيامبر(صل الله علیه وآله) بود، زندانى شد، يا مالش به غارت رفت و يا خانه اش را ويران كردند.
شدت فشار و تضييقات نسبت به شيعيان به حدى رسيد كه اتهام به دوستى على(علیه السلام) از اتهام به كفر و بدبینی بدتر شمرده مي شد! و عواقب سخت ترى به دنبال داشت!
در اجراى اين سياست خشونت آميز، وضع اهل كوفه از همه بدتر بود زيرا كوفه مركز شيعيان امير مؤمنان (علیه السلام) شمرده مي شد. معاويه طى بخشنامه اى به عمال و فرمانداران خو در سراسر كشور نوشت كه شهادت هيچ يك از شيعيان و خاندان على (علیه السلام) را نپذيرند! وى طى بخشنامه ديگرى چنين نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصى، از دوستداران على(علیه السلام) و خاندان او است، اسمش را از دفتر بيت المال حذف كنيد و حقوق و مقررى او را قطع نماييد»!
اين حوادث وحشتناك، مردم عراق را سخت تكان داد و آنها را از رخوت و سستى به در آورد و ماهيت اصلى حكومت اموى را تا حدى آشكار نمود.
شهادت آن بزرگوار هنگامی روی داد که جنبش منظّمى بر ضد حكومت اموى شكل مي گرفت و مبلغين و عوامل موثر آن، همان پيروان اندك و صميمى امام حسن(علیه السلام) بودند كه حضرت با تدبير هوشمندانه خويش جان آنان را از گزند قشون معاويه حفظ كرده بود. هدف اين گروه اين بود كه با افشای جناياتى كه در سراسر دوران حكومت معاويه موج مي زد، روح قيام را در دلهاى مردم برانگيزند تا روز موعود فرا رسد! لذا دوران صلح امام حسن(علیه السلام) دوران آمادگى و تمرين تدريجى امت براى جنگ با حكومت فاسد اموى به شمار مي رفت تا روز موعود؛ روزى كه جامعه اسلامى آمادگى قيام داشته باشد و اين موج را به قيام سالار و سيّد شهدای عالم حسين بن علی (علیه السلام) رساند.
امام حسن (علیه السلام ) در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشيد، در نهايت شدت و اختناق زندگى كرد و هيچگونه امنيتى نداشت، حتى در خانه نيز در آرامش نبود.
سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحريك معاويه بدست همسر خود (جعده) مسموم و شهيد و در قبرستان بقيع واقع در مدينه منوره به خاک سپرده شد.
امام حسن (علیه السلام) از بذل جان خود دريغ نداشت و جان خود رادر يك جهاد خاموش و آرام فدا كرد و چون وقت شكستن سكوت رسيد، شهادت كربلا واقع شد؛ شهادتى كه پيش از آنكه حسينى باشد. حسنى بود!
:: موضوعات مرتبط:
رخدادهاو مناسبتها